دانستنی ها
چاي ذهنتان را باز ميكند.
نوشيدن حتي يك فنجان چاي در روز با كاهش سرعت تحليل رفتن سلولهاي مغزي و نيز هوشيار نگه داشتن مغز تا سنين سالخوردگي، براي مغز مفيد است. به گزارش ايسنا، هر نوع چاي ميتواند با تقويت سلولهاي مغزي در برابر آسيبها براي مغز مفيد باشد.
كاتچينز تركيب طبيعي چاي است كه از سلولهاي مغزي در برابر پروتئين آسيبرسان به مغز محافظت كرده و در نتيجهتوان ادراكي مغز را حفظ ميكند.قهوه عمر را طولاني می کند.
قهوه عمر را طولاني ميكند
نتايج تحقيقات اخير نشان ميدهد افراد بزرگسالي كه روزانه چند فنجان قهوه ميخورند به طور آشكار كمتر در معرض خطر مرگ در اثر بيماريهاي قلبي نسبت به افرادي هستند كه قهوه نميخورندنتايج مورد بررسي اطلاعات دو تحقيق جداگانه كه روي تقريبا 128 هزار فرد طي 2 دهه صورت گرفته، نشان داد مردان و زناني كه روزانه چند فنجان قهوه ميخورند كمتر در معرض خطر مرگ و مير بيماريهاي قلبي عروقي قرار دارند.
هويج، شفافكننده پوست
گياه هويج داراي خواص زيادي است كه از ميان خواص آن شفافكنندگي پوست داراي اهميت قابل توجهي است.
هويج سرشار از سلولز و انواع ويتامينهاي دي، سي، بي، آ و اي است. چربي خون را كاهش ميدهد، خون را تصفيه ميكند و به افزايش نيروي عضلات، تقويت كليهها و شفاف كردن پوست كمك ميكند.
هويج به دليل داشتن آهن براي درمان كمخوني و عوارض آن در دوران بلوغ مفيد است و از طرفي خواص خلطآور و التيامبخش دارد و گرفتگي صدا را برطرف ميكند
اين ميوه براي بينايي و به دليل داشتن انسولين براي بيماران ديابتي مفيد است و خوراك خوبي براي كساني است كه از افزايش وزن و چاقي مفرط رنج ميبرند. هر دانه هويج متوسط داراي 10 كالري است و از آنجا كه داراي فيبر زياد است كمك زيادي به لاغري ميكند.براي استفاده از خاصيت شفافكنندگي پوست علاوه بر مصرف خوراكي هويج ميتوان از ماسك طبيعي آن استفاده كرد. ماسك هويج باعث برطرف شدن لكها و نرمي پوست نيز ميشود. جهت تهيه ماسك هويج ميتوان هويج را رنده كرده و به روي صورت ماليد يا ابتدا آن را پخته و سپس استفاده كرد.
عاشق آن نیست که هردم طلب یار کند
عاشق آن است که دل راحرم یار کند
مداحی تصویری ادامه....
شهیدگمنام مداح رمضانی
مداحی از زبان فرزند جانباز موجی غم
آهنگ فیلم بارن
مولای ما کیست؟
در لغت عرب مولا و عبد دو معناي مقابل و لازم و ملزوم يكديگرند و با استفاده از هم معنا مي شوند . مانند هنگامي كه بخواهيم رابطهي پدري و فرزندي را معنا كنيم – كه قاعدتاً براي تبيين معناي هر يك بايد از ديگري كمك گرفت - مولا كسي است كه خواستهاش برخواست و ميل غلام پيشي بگيرد و مقدم باشد . مولويت ، يعني « آقايي كردن» براي عبد و بندهاي كه دست به خدمت مولاي خويش است . بنابراين وقتي پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله از مردم بر ولايت و سرپرستي و مولويت ائمه عليهم السلام پيمان گرفتهاند ، در حقيقت آنها را ملزم داشتهاند كه عبد ائمه عليهم السلام باشند.
امام ، بالله مولاي ماست
بايد توجه داشت كه مفهوم عبد در مقابل خداوند و ائمه عليهم السلام با هم تفاوتي ماهوي دارد خداوند سرپرست ماست ، اما سرپرست مستقل .
ولي و صاحب اختيار ماست ، اما اين ولايت واين حق سلطه و استيلا را كسي به او نداده است . بلكه مستقيماً و ذاتاً اين موقعيت را داراست . اما خداوند متعال ميتوان اين مقام را به عدهاي از مخلوقات خود بدهد و براي آنها چنين جايگاهي در نظر بگيرد و ولايت و سروري و آقايي آنها را بر ساير مخلوقات مسلم بداند . اينگونه ائمه عليهم السلام به واسطهي قرارداد خدا و به دنبال خواست او ولي و مولاي ساير مخلوقات خواهند بود و به اصطلاح اين موقعيت را « بالله » دارا ميشوند .
در زيارت سيدالشهداء عليه السلام ميخوانيم :
السلام عليك يا بن أميرالمومنين عبدك و ابن عبدك و ابن امتك المقر بالرق ... قصد حرمك واستجار بمشهدك (1)
سلام بر تو اي پسر اميرمؤمنان ! غلام تو و پسر غلامت و كنيزت در حالي كه اقرار كننده به غلامي توست .. قصد حرمت را كرده است و مجاور محل شهادت تو شده .
رقيت ،ظهور ديگر عبوديت
در اين فراز شريف ، از عبوديت و بندگي با تعبير« رقّيّت» نام برده شده است .رقّيّت به مفهوم غلامي است و به كسي گفته مي شود كه مالكي دارد ، مالك سرور اوست و بر غلام ولايت دارد . به اين ترتيب مولي بر عبد خود و مالك بر مملوك خود سلطنت و ولايت ، حق امر و نهي و برتري و غلبه پيدا ميكند .
خدا كه مالك حقيقي همهي مخلوقات است ، اين حق را به ائمه عليهم السلام نيز اعطا كرده است و چون مالك ، حق ولايت و آقايي و فرمانبري بر مملوك خود دارد ، بنابراين ائمه عليهم السلام به واسطهي خدا ولي مومنين هستند . خداوند متعال مالكيت و ولايت را به پيامبر ، اميرالمومنين و ساير ائمه صلوات الله عليهم عطا كرده و قلمروي آن را در تمامي امور قرار داده است . بنابراين مومنان در عين حال كه ائمه را نميپرستند و آنان را ولي مستقل نميدانند ، به اطاعت كامل و بدون قيد و شرط آنان اعتقاد دارند و آن را اعطا و فضل الهي در حق مواليان خود ميدانند .
مولاي ما كيست؟
امروز مولاي ما كيست و چه كسي صاحب و مالك ماست و كيست كه بر ما حق آقايي دارد و ما به پذيرش ولايتش ملزميم ؟
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در خطبهي غدير او را اينگونه معرفي مي كنند :
ألا إن خاتم الائمه منا القائم المهدي
بدانيد آخرين امامان از ما قيام كنندهي مهدي است .
ألا إنه قد بشر به من سلف من القرون بين يديه
اوست كه پيشينيان از قرنهاي گذشته به او بشارت دادهاند .
ألا إنه الباقي حجه و لاحجه بعده ولا حق إلا معه و لانور إلا عنده
اوست كه به عنوان حجت باقي ميماند و بعد از او حجتي نيست ، هيچ حقي نيست مگر همراه او ، و هيچ نوري نيست مگر نزد او .
ألا و إنه ولي الله في أرضه و حكمه في خلقه و امينه في سره و علانيته (2)
بدانيد كه اوست ولي خدا در زمين و حكم كنندهي او بين خلقش و امين او بر نهان و آشكارش .
او همان امام زمان دوست داشتني ماست كه امروز به يمن نفسهايش زندهايم و به بركت لطفش رزق و روزيمان ميدهند . او همان امام زماني است كه نعمتي به عظمت او و منتي به سنگيني او به احدي عطا نشده ، او همان « آب رحيم » ، همان پدر مهرورز است .همان صاحب اختياري كه از ما به خودمان مهربانتر است و صلاحمان را نيكوتر ميشناسد و بيش از خود ما دلشوره و نگراني ما را دارد . اينگونه ، سروري و مالكيت او و غلامي و رقيت ما رابطهاي تكلف آور و زحمت خيز و از سر اجبار و اكراه نيست . پدر اختيار دارد براي فرزندش تصميم بگيرد ، به او امر و نهي كند ، به او مسئوليتي بدهد و از او اطاعت طلب كند . اما در عين حال به كودكش عشق مي ورزد و حواسش تماماً به اوست . زحمت او را ميكشد، پاي فرزندش پير مي شود و عمر و هزينه و امكانات ميگذارد . پس من و تو بردهي ائمه نيستيم كه خادم و غلام هستيم و اين بندگي و عبوديت را با دل و جان خريدهايم و عاشقانه پذيرفتهايم.
مراتب اقرار به مولويت
اقرار به مولويت امام عليه السلام و عمل به لوازم آن ، داراي مراتب و پلههاي مختلفي است كه با ايمان شخص رابطه اي مستقيم دارد . يعني هر چه ايمان فرد كاملتر وافزونتر باشد ، اين مراتب والاتر خواهند بود . نخستين قدم اين است كه بنده براي مولايش حق امر ونهي قائل باشد .
يعني اطاعت او را واجب بداند و براي او موقعيت فرمانبرداري در نظر بگيرد و خود را در جايگاه فرمانبري قرار دهد . از آنجا كه امام عصر عليه السلام ولي الله است ، اين حق را از جانب خداوند دارد و اقرار به اين ولايت ، نخستين پلهي ايمان آدمي را تشكيل ميدهد .
مرتبهي دوم اين است كه عبد در هر امري به جهت حركت مولايش نظر كند و در هر راه كه ميرود به رد پاي مولايش بسنجد و قلب و زبان و روح و بيانش را به سمت و سوي سرورش سوق دهد .
اما مرتبهي بالاترين و مقام برتري را كسي دارد كه مالكيت صاحب الزمان عليه السلام را به تمامي درك كرده است . اينگونه فردي هر چه دارد از براي مولايش ميداند و تمام داراييش را در حقيقت ملك آقايش ميشمرد و از همهي آنها به نفع ولي نعمتش بهره مي گيرد .
اگر من و تو خشنودي حضرتش را بر ميل خود ترجيح دهيم و در فضاي فكرمان رضاي او را ملاك عمل كنيم و از امكاناتمان جز در راه مطلوب او استفاده ننماييم ،مقدمهي اين درجه را فراهم كردهايم و زمينهساز نيل به اين هدف گشتهايم .
پی نوشتها :
(1) بحارالانوار ، ج 101 ، ص 199.
(2) اسرار غدير ، ص 126 ، 127 و 160. پایان
چگونه بیعت کنیم؟
مراتب بیعت :
بيعت سه گونه تحقق ميپذيرد : بيعت قلبي ، زباني و ظاهري .
بيعت قلبي ، شرط اصلي
مرحوم صاحب مكيال بيعت قلبي را چنين معنا مي كنند:
« تصميم قلبي محكم و ثابت بر اطاعت امام و ياري او با نثار جان ومال .»(1)
وقتي به ولايت امام معترف و معتقد باشيم ، طبيعتاً پذيرفتهايم كه او از ما به ما سزاوارتر باشد . او را صاحب ومالك اصلي دارايي خود دانستهايم و آنچه در دست داريم را فضل او و امانت او ميدانيم . اينگونه علاوه بر اينكه گوش به فرمان او و دست به خدمت او و پيگير دستور اوييم ، آنچه داريم در راه او صرف ميكنيم . اگر امام يار بخواهد ،ما جان نثاريم و اگر از مالمان طلب كند ، به پايش ميريزيم . اگر اين آمادگي و عزم قلبي در ما ايجاد شده باشد ، يقيناً با قلب خويش اين بيعت را انجام دادهايم . اينگونه بيعتي ، شرط اساسي و پايهاي عهد و ميثاق است و اگر اينگونه عهد سپاري و پيمانبندي در روح و قلب ما شكل بگيرد ، ركن اصلي بيعت را به دست آوردهايم.
بيعت زباني و ظاهري
پس از اين آمادگي روحي است كه زبان ما به اقرار اين عهد مي آيد و اين پيمان بستن را آشكارا نشان ميدهد و ابراز مي كند. همانگونه كه در اعمال روز غدير اين دعا نقل شده است:
اللهم سمعنا و اطعنا و اجبنا داعيك بمنك ...
واتبعنا الرسول و صدقناه و صدقنا مولي المومنين ...(2)
خدايا ! شنيديم و اطاعت نموديم و دعوت كنندهات را به فضلت اجابت كرديم ...
پس از اي پروردگار ما ! ما ايمان آورديم و به لطف و فضل خودت دعوت كنندهات را اجابت كرديم و از رسول تبعيت نموديم و او را و مولاي مومنان را تصديق كرديم .
اما اقرار به زبان و نيز بيعت ظاهري - كه همان مصافحه و دست دادن با امام است - شرط تحقق بيعت نيست ، اين بيعت قلبي است كه بر همهي ما واجب است و با ايمانمان پيوند دارد . چون ايمان ، همان پاي بندي دل و تسليم جان در مقابل فرمان و دستور امام مي باشد . پس بيعت زباني وظاهري ، نشانهي تماميت و بروز و ظهور بيعت است و نبود امكان اين دو به خاطر نبود ما در غدير باعث نمي گردد لزوم اين پيمان بستن از ما برداشته شود و امكان آن از ما سلب گردد.
درهر روزگاري ميتوان قلباً با پيامبر و امام بيعت نمود و نيز نيكوست كه با به كارگيري دعاهاي رسيده از جانب معصومين عليهم السلام اين پيمان سپاري را به زبان آوريم . اگر چه از اين كمال بزرگ محروميم كه دست در دست مولايمان بگذاريم و در منظر و محضر او به او قول بندگي دهيم . به هر روي اين بيعت بر گردهي ماست و ما از طرف پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله از طرف خداوند مأمور به گرفتن اين بيعت شدند .
تقيّد پيامبر صلي الله عليه و آله برگرفتن بيعت
پس مأمورم از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم بر اينكه قبول كنيد آنچه از طرف خداوند عزوجل ، دربارهي اميرالمومين و جانشينهاي پس از او آوردهام – كه آنها از نسل من و اويند - امامتي است كه فقط در آنها به پا خواهد بود(3)... پس اي مردم ! باخدا ، من ، علي – اميرالمومنين - و حسن و حسين و ائمه بيعت كنيد....(4)
ما هم بيعت كنيم ؟
وقتي يقين داريم كه مخاطب اين فرمان تنها ساكنان بركهي خم نيستند ، و هنگامي كه مطمئنيم براي حركت در مسير خداشناسي و دينداري بايد به اين دعوت پيامبر لبيك بگوييم ، آن وقت اين وظيفه بيشتر نمايان مي شود . هر چند دست دادن باپيامبر در همهي روزگاران مقدور نيست ، اما همه وظيفه داريم در هر زماني بااطاعت از فرامين نبوي و علوي دست بيعت به سوي پيامبر داراز كنيم و با پذيرش ولايت خدا و اوليايش اين عهد را به گردن بگيريم .
پی نوشتها :
(1) مكيال المكارم ، ج 2، تكليف 34. (2) بحار الانوار ، ج 98 ، ص 299. (3) اسرار غدير ، ص 129و 163.
(4) اسرار غدير ، ص 133 و 166. پایان
آمده ام چشم امید1
مداحی رمضانی
چشم امید 1
چشم امید 2